من (زیگ زیگلار) در طول این سالها، فرمولی به دست آوردهام که به من کمک میکند به هر آنچه که از نظر من موفقیت است، برسم. در این سری از مقالات، به بخشهای مختلف این فرمول اشاره میکنم که با نگرش ذهنیِ صحیح شروع میشود و افزودن مهارتهای مناسب، اندیشه صحیح، یافتن مسیر و ساختن پایههای شخصیت را در بر میگیرد.
۱- توسعه نگرش فکریِ مناسب
اگر در طول مسیر خود به سوی نقطه اوج، نگرش «مناسب» به همراه داشته باشید، سفر شما به سوی موفقیت، جریانی توأم با آرامش خواهد داشت، عبارت «فکر میکنم که میتوانم»، در هر زمانی عبارت «نمیتوانم» را سرکوب میکند نگرش «میتوانم انجام دهم» در زندگی، به شما کمک میکند در زمان مورد نظرتان، به اهداف خود دست یابید، روابط دوستانه ایجاد کنید و کاری دائم در این مسیر داشته باشید. از این رو همه از بودن در اطراف شخصی که یابنده راه حلهاست و به جای نگاه منفی به هر موردی، نگاهی مثبت دارد، لذت می برند.
۲- افزودن مهارت های مناسب
نگرش شما نقشی بسیار مهم و تعیین کننده در میزان موفقیت تان دارد، زیرا میتواند به شما کمک کند کارهایی شگفتانگیز انجام دهید؛ اما بدون وجود مهارتهای مناسب، شما فقط به آنچه که میتوانید انجام دهید، محدود میشوید؛ آن هم بدون توجه به نگرش خود یک کارمند فروش با علاقه و مشتاق، با بهرهگیری از یک نگارش صحیح میتواند در فروش محصولی خوب، به درجاتی از موفقیت برسد و حتی ممکن است به موفقیت چشمگیری نیز دست یابد اما این فرد بدون آموزش کامل در مورد محصول و شناخت افرادی که با آنها معامله میکند، نمیتواند نیروهای بالقوه خود را تشخیص دهد.
۳- فلسفه صحیح
بخش سوم فرمول موفقیت، داشتن فلسفه «قانون طلایی» من است. من این قانون را به این صورت بیان میکنم: «شما میتوانید در زندگی، هر آنچه را که میخواهید به دست آورید، اما برای موفقیت، باید به اندازه کافی به دیگران هم کمک کنید تا آنچه را که میخواهند به دست آورند.»
زندگی مجموعهای از فضاهای مجزا نیست؛ تمام جوانب زندگی از جمله جوانب شخصی، کاری و غیره، به طور مستقیم یا غیرمستقیم درهم بافته شدهاند. زندگی جسمی، فکری و روحی شما به هم متصل است و تمام این جوانب میتواند بر جنبههای مالی زندگی شما نیز تاثیر بگذارد. هر کس صرفنظر از جایی که در آن زندگی میکند و کاری که انجام میدهد، میخواهد این هشت ویژگی را در زندگی خود داشته باشد:
– خوشحالی
– سلامت
– برخورداری از حداقل رفاه
– امنیت
– دوست خوب
– آرامش فکری
– روابط خانوادگی خوب
– و بالاخره، امید به زندگی.
در یکی از روزنامهها موضوع جالبی درباره کارکنان یک شرکت منتشر شد. از کارفرمایان پرسیده بودند: «به نظر شما مهمترین درخواست کارکنان چیست؟» کارفرمایان پاسخ دادند: به ترتیب؛
– اول حقوق خوب،
– دوم، امنیت شغلی
– سوم، فرصت دریافت ترفیع
اما در همین شرکت، کارکنان حقوق را در اولویت هفتم، ترفیع را در اولویت دوازدهم و امنیت شغلی را در اولویت سیزدهم قرار داده بودند!
کارکنان در صحبتهای خود گفتند که از نظر آنها کار جالب، در رتبه اول، ارزش قائل شدن برای کار آنها، در رتبه دوم و احساس سهیم بودن در کارها، در رتبه سوم قرار دارد. شما میتوانید پاسخ کارکنان را با جمله «کارکنان میخواهند در شأن آنها یا دستِ کم، به عنوان یک همنوع با آنها برخورد شود»، ارزیابی کنید.
نتایج جدیدترین تحقیقات نیز نشان میدهد که ۴۶ درصد از کارکنانی که داوطلبانه کار خود را رها میکنند، احساس میکنند کسی برای آنها ارزش قائل نیست. به علاوه، تحقیق مشاوری را خواندم که نشان میداد ۹۳ درصد از کارکنان گفتهاند وقتی آنها کار سختی را برای یک کارفرما به اتمام میرسانند، کارفرما هرگز درباره نحوه انجام کار آنها نظری نمیدهد؛ برای مثال نمیگوید: «کارتان خوب بود» یا «از تلاش شما متشکرم».
این مساله بسیار جای تاسف دارد، زیرا ارزانترین و اثربخشترین انگیزه در محل کار، تشویق ساده اما صمیمانه، برای موفقیت و تلاش بیشتر است. اگر کارفرما فضای جالبی به وجود آورد، تشکر خود را برای کارهای انجام شده بیان کند و کارکنان احساس کنند که در کارها سهیم اند، به طور حتم کارکنانی شادتر، سالم تر و امین تر از قبل خواهد داشت.
این فضا بر روابط کارکنان در محل کار و حتی در خانه تاثیر میگذارد و به آنها امید میدهد که آینده به مراتب بهتر از گذشته خواهد بود. اگر این موارد را در کنار هم قرار دهید، کارکنانی با بهرهوری بیشتر خواهید داشت. از طرفی وقتی کارفرمایان به کارکنانی که بهرهوری بیشتری دارند، پول بیشتری پرداخت کنند، کارکنان در رفاه بیشتری قرار خواهند گرفت.
۴- یافتن مسیر
ممکن است که شما نگرش صحیح، مهارتهای مناسب و فلسفه «قانون طلایی» را داشته باشید؛ اما بدون داشتن برنامهریزی در زندگی، در نهایت، یک «کُلیّت سرگردان» خواهید بود اگر میخواهید از نگرش، توانایی، آموزش و فلسفه خود به طور تمام و کمال استفاده کنید، باید مسیر برنامهریزی شدهای داشته باشید.
هیچ کس بدون برنامهریزی حتی غذا هم نمیپزد و یا به تعطیلات نمیرود؛ با وجود این، بیشتر افراد هرگز یاد نمیگیرند که چگونه برای کارهای زندگی خود برنامهریزی کنند. در نتیجه، سالها وقت خود را در کار یا حرفههایی میگذرانند که با پیشنهاد شخص دیگری انتخاب کردهاند. شاید هم به این دلیل که دیگران آن را انجام میدادند، یا شاید کاری ساده و یا تنها کار موجود بوده و در واقع آنها «کار دیگری برای انجام دادن» نداشتهاند آن را پذیرفته اند.
۵- سهم شخصیت در موفقیت
شما میتوانید یک میلیاردر باشید و افرادی که شما را میشناسند، از هر لحاظ شما را فرد موفقی بدانند دلیل آن ساده است؛ میتوانید میلیاردر باشید، بدون اینکه شخصیتی داشته باشید. شخصیت، آخرین و پنجمین عامل فرمول موفقیت است و بدون شخصیت، بهترین نگرشها، قویترین مهارتها، دقیقترین فلسفهها و ارزشمندترین اهداف، هیچ معنایی ندارند. هیچ یک از چهار عامل قبلی فرمول موفقیت، به این اندازه مهم نیست. شیادان هم شاید بتوانند ثروت بسیاری جمع کنند و اموال فراوانی داشته باشند؛ اما هرگز به معنای واقعی، موفق نیستند.
« برگرفته از کتاب: توصیههای جادویی برای موفقیت – زیگ زیگلار »